شبی ...

 

شبی ساکت و دلگیر؛ خودم بودم و قلبی که زغم بسته به زنجیر؛ و نزدیک اذان بود که پیچید به آفاق همه نغمه تکبیر؛ نوشتند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش و مشغول دعا باش؛ که باز است به درگاه الهی در رحمت و آن لحظه بُوَد لحظه شیرین اجابت؛ شدم غرق عبادت ؛ دو چشمم همه ام اشک شد و روی لبانم همه سوگند که یارب تو رهایم کن از این بند و گفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم
همان جا که دل از سوز فراغش شده بی تاب ؛همان جا که زده دست به دامان زمین خوشه مهتاب؛ همان وادی سوز و عطش و درد ؛همان وادی شرمندگی آب ؛همان وادی پاک حرم حضرت ارباب ؛همان جا که زمینش همه نور است ؛پر از شور و شعور است ؛حماسه است غرور است شرمنده تر از وادی طور است و فرش حرمش از پَر حور است و بر مهدی زهرا همه شب راه عبور است همان جا که حرم خانه دلهاست و عشقش همه در آب و گل ماست زیارتگه زهراست ؛عبادتگه موسی است دخیل حرمش حضرت عیسی است و زیباست خدا محو تماشاست که یک سو حرم شاه و یک سو حرم حضرت سقاست
مکانی که قدم رنجه نمودست گل یاس؛ تمامش کند از عشق و احساس به لبهاش بود ذکر ابالفضل و دریای دو چشمش همه الماس همان کعبه کوچک؛ کف العباس؛ مکانی که در آن عشق زند موج همان جا که زند پر به هوایش دل من هر دم و هر شب؛ همان جا که به هر جای زمینش هست نشان از قدم محترم حضرت زینب ؛همان خاک که هم بدر و احد خندق و احزاب و حنین است که دل از عالم هستی برباید خیابان بهشتی که معروف به بین الحرمین است

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, | 15:42 | نويسنده : |